نام کتاب : الاحتجاج ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الطبرسي جلد : 1 صفحه : 327
57 - از أبو ذرّ غفارىّ نقل است كه گفت : وقتى پيامبر صلَّى الله عليه و آله وفات يافت حضرت علىّ عليه السّلام به جمع قرآن پرداخته و آن را نزد مهاجرين و انصار آورده بر ايشان عرضه داشت زيرا اين بنا به سفارشى بود كه رسول خدا صلَّى الله عليه و آله به او فرموده بود ، و وقتى أبو بكر آن را گشود در همان اوّلين صفحه ذكر فضايح قوم بود ، عمر با شنيدن آن از جا پريده و گفت : اى علىّ اين مصحف را بردارد ببر كه ما را به آن نيازى نيست ! آن حضرت نيز آن را برداشته و باز گشت . سپس زيد بن ثابت ؛ از قاريان قرآن را احضار نموده و عمر به او گفت : علىّ نزد ما قرآنى آورد كه در آن ذكر فضايح قوم از مهاجر و انصار بود ، و ما قصد داريم قرآنى جمع آورى نمائيم كه عارى از هر گونه فضيحت و هتك حرمت مهاجرين و انصار باشد ، [ آيا عهده دار آن مىشوى ؟ ] ، زيد بن ثابت نيز پذيرفته و گفت : اگر در آخر كار كه قرآن مطابق خواست شما آماده شد علىّ قرآن خود را ظاهر نمود آيا فكر نمىكنيد همهء آنچه انجام دادهايم باطل خواهد شد ؟ عمر گفت : چاره چيست ؟ زيد گفت : شما به حيله و سياست داناتريد ، عمر گفت : هيچ چاره اى جز قتل و راحت شدن از دست او نيست ، پس به طرح ترور او بدست خالد پرداخت كه عملى نشد و شرح آن نيز گذشت .
327
نام کتاب : الاحتجاج ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الطبرسي جلد : 1 صفحه : 327