responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : الاحتجاج ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الطبرسي    جلد : 1  صفحه : 194


پس او را همراه گروهى پى اين كار فرستاد ، او به در خانه علىّ عليه السّلام حاضر شد و اذن دخول خواست ، ولى جواب ردّ شنيد ، آنان نيز اين موضوع را در مسجد به اطَّلاع أبو بكر و عمر و جمع حاضر رساندند ، عمر گفت : برويد آنجا ؛ خواه اجازه دهد و خواه ندهد بدون اجازه وارد شويد ! ! . آن جماعت نيز رهسپار بيت ولىّ خدا شده و اذن خواستند ، در اين هنگام حضرت صدّيقهء كبرى فرمود : ورود به خانه‌ام بر شما حرام و ممنوع باد ! با شنيدن اين كلام همراهان قنفذ باز گشته نزد عمر رسيده و گفتند : فاطمه ورود بىاجازه به منزلش را بر ما ممنوع و حرام نمود ! با شنيدن اين كلام عمر به خشم آمده و گفت : ما را با زنها چه كار ؟ ! سپس به گروهى از اطرافيانش دستور داد تا مقدارى هيزم برداشته و با او همراه شوند ، تا در اطراف منزل علىّ عليه السّلام قرار دهند ، و اين در حالى بود كه ولىّ خدا به همراه همسر و فرزندانش در خانه بود ! سپس عمر با صدايى بلند خطاب به حضرت امير گفت :
بخدا سوگند يا خارج شده و با خليفهء پيامبر بيعت مىكنى ، و يا خانه ات را آتش مىزنم ! .
سپس بازگشته و نزد أبو بكر نشست ، در حالى كه مىترسيد نكند علىّ با شمشير از منزل خارج شود ، زيرا با سختى و شدّت او نيك آشنا بود . سپس به قنفذ دستور داد كه اگر خارج نشد بىاجازهء او داخل شده و در صورت ممانعت خانه را به آتش بكشيد .
قنفذ براه افتاده و با همراهانش بىاجازه به خانه ولىّ خدا يورش بردند ، آن حضرت

194

نام کتاب : الاحتجاج ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الطبرسي    جلد : 1  صفحه : 194
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست