نام کتاب : من لا يحضره الفقيه ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 6 صفحه : 54
و وصيّت كرده است تا تركه اش را در اختيار من قرار دهند ، و مرا مأمور ساخته است كه با صرف آن از جانب او حجّ بجا آورم ، ولى چون در آن نگريستم آن را براى حجّ كافى نيافتم ، و از فقهاى شهرمان در اين باره سؤال كردم ايشان گفتند : آن را از جانب او صدقه بده ، و من آن را صدقه دادم ، اكنون نظر تو چيست ؟ به من گفت : اين جعفر بن محمّد است كه در حجر مىباشد ، نزد او برو و از وى بپرس ، من داخل حجر اسماعيل شده و حضرت را در آنجا ديدم كه در زير ناودان روبروى خانه نشسته و دعا ميكنند ، آنگاه رو به من نموده پرسيد حاجتت چيست ؟ گفتم مردى فوت كرده و به من وصيّت كرده كه از تركهء او برايش حجّى بجاى آورم و من نگريستم و مال را وافى براى حجّ نيافتم و از فقهائى كه نزد ما هستند پرسيدم گفتند : صدقه ده . امام پرسيد : تو چه كردى ؟ گفتم : آن را صدقه بدادم ، گفت : تو خود را ضامن او ساخته اى ، مگر آنكه آن تركه براى انجام حجّ از مكَّه كافى نباشد ، پس اگر به اندازه انجام حجّ از مكَّه نرسد ضمانى بر تو نيست ، ولى اگر به اندازه انجام حجّ از مكَّه برسد ، تو ضامنى . شرح : « مراد آنست كه اگر وفا بحجّ ميقاتى هم ندهد آنگاه ميتوان صدقه داد و إلَّا نه » .
54
نام کتاب : من لا يحضره الفقيه ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 6 صفحه : 54