نام کتاب : من لا يحضره الفقيه ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 6 صفحه : 537
محمّد بن عبد الله بن طاهر وارد شد گفت اى امير آمدهام به چيزى به تو تبريك گويم كه اگر رسول خدا زنده بود ميبايد به او تعزيت و تسليت مىداديم ، در سال 252 بزندان افتاد و در سال 261 بدرود حيات گفت ، وى داراى كتابى است ، و در طريق مؤلَّف بوى سعدآبادى توثيق نشده است » . و آنچه در آن از علىّ بن عبد العزيز آمده است ، پس روايت كردهام آن را از پدرم - رضى الله عنه - از سعد بن عبد الله از احمد بن ابى عبد الله برقى از پدرش از حمزه بن عبد الله از اسحاق بن عمّار از علىّ بن عبد العزيز . توضيح : « علىّ بن عبد العزيز مشترك است ميان اموى ، و فزارى ، و مزنى و بلكه ازدى كه اخيرا از مؤلَّف گذشت . و شيخ علىّ بن غراب را با علىّ بن عبد العزيز متّحد ميداند و او را ازدى وصف كرده ، و در طريق مؤلَّف حمزة بن عبد الله مهمل است ، و اسحاق بن عمّار فطحى است لكن موثّق است » . و آنچه در آن از محمّد بن عذافر آمده است ، پس روايت كردهام آن را از پدرم و محمّد بن حسن - رضى الله عنهما - از سعد بن عبد الله و حميرى هر دو از محمّد بن حسين بن - ابى الخطَّاب از محمّد بن اسماعيل بن بزيع از محمّد بن عذافر صيرفى . توضيح : « محمّد بن عذافر بن عيثم الخزاعى از وابستگان بنو خزاعه كوفى و از اصحاب امام صادق و ابو الحسن عليهما السّلام مىباشد ، و ثقه و داراى كتابى است و زمان اندكى از دوران حضرت رضا عليه السّلام را درك كرده است و طريق مؤلَّف به وى صحيح است » . و آنچه در آن از سدير صيرفى آمده است ، پس روايت كردهام آن را از پدرم - رضى
537
نام کتاب : من لا يحضره الفقيه ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 6 صفحه : 537