نام کتاب : من لا يحضره الفقيه ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 6 صفحه : 43
چنين وضع بهنگام وفات وصيّتى كرده است ، و از آن جمله مقرّر داشته است كه چيزى از مال او را در راه خدا انفاق كنند ، پس از امام صادق عليه السّلام سؤال شد كه در بارهء آن وصيّت و آن مال چه بايد كرد ؟ و در ضمن سؤال به آن حضرت خبر داديم كه او بهنگام وصيّت نسبت به اين امر عارف نبوده است . امام عليه السّلام فرمود : اگر كسى به من وصيّت كند كه مالش را در جهت منفعت يكى از يهود يا نصارى قرار دهم هر آينه آن را در آن جهت قرار خواهم داد ، زيرا كه خداى عزّ و جلّ ميفرمايد : [ وصيّت حقّى واجب ( و تبديل ناپذير است ) ] پس كسى كه آن را مبدّل سازد ، بعد از آنكه خود آن را شنيده باشد ، گناه آن به گردن ايشانست ، [ زيرا خدا شنوا و دانا است ] « پس بنگريد تا چه كسى به آن طرفها - يعنى مرزها - ميرود ، تا آن مال را بسوى او بفرستيد . 5464 - و از أبو طالب عبد الله بن صلت قمّى روايت شده است ، كه گفت : « خليل بن هاشم كه در آن وقت حاكم نيشابور بود ، به ذو الرّياستين ، نامه اى نوشت كه مردى از مجوس مرده است ، و در وصيّت خود مقدارى از مالش را به فقراء اختصاص داده است ، و وصى آن مرد آن مال را در نيشابور گرفته و در مصلحت فقراى مسلمين صرف كرده است . حكم چيست ؟ و خليل اين داستان را براى ذو الرّياستين نوشت ، و او در اين باره از مأمون سؤال كرد ، ولى مأمون گفت : من در اين موضوع چيزى نميدانم . پس از امام ابو الحسن
43
نام کتاب : من لا يحضره الفقيه ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 6 صفحه : 43