نام کتاب : من لا يحضره الفقيه ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 6 صفحه : 332
موعظه پناهگاهى براى كسى است كه آن را درنپوشد . كسى كه با احسانش منّت نهد ، آن احسان را تباه كرده است . كسى كه خوى خود را بد كند ، خويش را معذّب ميسازد ، و دشمنى به او سزاوارتر است . داورى به گمان در بارهء كسى كه مورد وثوق تو بوده عادلانه نيست . شرح : « يعنى هر گاه به دوستى و امانت و ديانت كسى اطمينان پيدا كردى ، پس به صرف گمان و پندار از وى مگرد و تا علم بزوال آن صفات از او براى تو حاصل نگشته است ، در حقّ او داورى مكن كه اين خود دور از عدالت است » . چه زشت است سركشى بهنگام پيروزى و بيتابى در برابر پيشامد ناگوار و دشوار ، و سنگدلى نسبت به همسايه ، و مخالفت با دوست بويژه در سفر ، و تخلَّف از قسم از صاحب مروّت ، و خيانت و پيمانشكنى از سلطان ! كفران نعمت حماقت است ، و همنشينى احمق شوم است . نسبت به كسى كه حق تو را بشناسد حقشناس باش ، چه شريف باشد و چه دون . كسى كه روش اعتدال در كارها را واگذارد ، ناگزير از حقّ منحرف مىشود ، كسى كه از حقّ تجاوز كند راه فلاح بر او تنگ مىآيد . بسا مبتلا به بيمارى مزمن كه جان بدر برد ، و تندرستى كه از پا درآيد . < شعر > شخصى همه شب بر سر بيمار گريست چون صبح شد او بمرد و بيمار بزيست < / شعر > بسا كه نوميدى كاميابى ببار آورد ، و بسا كه اميدوارى موجب هلاك گردد . چون از كسى بيم ملامت دارى ، پيش از آنكه تو را ملامت كند رضايتش را
332
نام کتاب : من لا يحضره الفقيه ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 6 صفحه : 332