responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : من لا يحضره الفقيه ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق    جلد : 6  صفحه : 324


ساختند ، و جامهء زبر پوشيدند ، و در برابر بلايا صبر كردند ، و ما زاد درآمد خود را از پيش فرستادند ، و حبّ و بغض خود را در راه رضاى خدا مبذول داشتند . ايشان چراغهاى راه هدايت و اهل نعمت در سراى آخرتند . و السّلام .
شيخ گفت : پس بهشت را بگذارم و بكجا بروم ، در حالى كه آن را و اهل آن را با تو مىبينم . يا امير المؤمنين ، مرا به نيروئى مجهّز ساز كه آن را بر ضدّ دشمنت به كار برم ، پس امير المؤمنين عليه السّلام سلاحى به او داد و او را بر مركبى سوار كرد ، و او در ميدان رزم پيش روى امير المؤمنين عليه السّلام دليرانه شمشير ميزد ، و أمير المؤمنين عليه السّلام از كار پيكار او تعجّب ميكرد ، پس چون كار جنگ شدّت گرفت ، اسب خود را به پيش تاخت و بقلب سپاه دشمن حمله برد تا او - كه رحمت بر روانش باد - شهيد شد ، و مردى از ياران امير المؤمنين عليه السّلام بجستجوى او روان شد ، تا پيكر پاكش را به خاك و خون آغشته يافت ، و اسبش را و شمشيرش را كه همچنان در دستش مانده بود بيافت ، پس چون جنگ سپرى شد اسب و سلاح او را بنزد امير المؤمنين عليه السّلام آوردند ، و آن حضرت بر او نماز گزارد ، و فرمود : به خدا قسم اين همان سعادتمند حقيقى است ، پس براى برادرتان طلب رحمت كنيد .
5834 - و أمير المؤمنين عليه السّلام در وصيّت بپسرش محمّد بن حنفيّه - رضى

324

نام کتاب : من لا يحضره الفقيه ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق    جلد : 6  صفحه : 324
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست