نام کتاب : من لا يحضره الفقيه ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 6 صفحه : 242
كردم كه نه آنچه مردان دارند دارد ، و نه آنچه زنان دارند ؟ فرمود : در اين باره امام قرعه مىافكند ، و بر يك چوبهء تير مينويسد : غلام خدا ، و بر چوبهء ديگر مينويسد : كنيز خدا ، سپس امام يا متصدّى قرعه ميگويد : « خدايا تو آن الله هستى كه معبود حقّى جز تو نيست . كه عالم نهان و آشكارى ، تو ميان بندگانت در آن امور كه در آن اختلاف داشتهاند حكم همى رانى ، كار اين نوزاد را براى ما بيان فرما ، تا سهمى را كه در كتاب خود براى او مقرّر داشته اى به ارث ببرد » ، سپس آن دو چوبهء تير را در ميان تيرهاى مبهمى مىافكنند ، و پس از آن آنها را تكان ميدهند و هر تير را با هر نوشته اى كه بيرون آمد ، بمقتضاى آن ارث او را تعيين ميكنند . شرح : « از اين خبر حصر انسان در ذكر و انثى بعيد نيست استفاده بشود ، و نيز نميتوان آن را بمورد سؤال تنها حصر كرد ، و حكم خنثاى مشكل را حكم دگر دانست » . باب نوزادى كه دو سر متولَّد مىشود 5706 - احمد بن محمّد بن عيسى ، از علىّ بن احمد بن أشيم ، از محمّد بن قاسم جوهرى ، از پدرش ، از حريز بن عبد الله از امام صادق عليه السّلام روايت كرده است كه فرمود : بروزگار أمير المؤمنين عليه السّلام نوزادى متولَّد شد كه دو سر داشت ، و از امير المؤمنين عليه السّلام سؤال كردند كه آيا او ارث دو نفر را ميبرد ، يا يكنفر ؟ امام فرمود او را به حال خود ميگذارند تا بخواب رود ، و در آن حال بانگ بر او ميزنند ، پس
242
نام کتاب : من لا يحضره الفقيه ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 6 صفحه : 242