نام کتاب : من لا يحضره الفقيه ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 6 صفحه : 100
( عليه السّلام ) گفتم : يكى از موالى شما از پدرانت عليهم السّلام روايت كرده است ، هر وقفى كه تا وقتى معلوم باشد اجراء احكام آن بر ورثه واجبست ، و هر وقفى كه بدون وقت باشد ، جهلى مجهول و باطلى مردود است . و تو بقول پدرانت - عليك و عليهم السّلام - داناترى ، امام ( عليه السّلام ) در جواب نوشت : اين موضوع به نظر من هم همين طور است . شرح : « يعنى وقف مؤبّدى كه موقوف عليه ذكر نشده باشد به ورثه باز مىگردد . و لفظ خبر در كافى و تهذيب » جهل مجهول و هو باطل مردود « است ، و اگر مراد راوى تفسير بوده امام بمصلحتى از دادن شرح خوددارى كرده ، و اگر مرادش صحّت خبر بوده امام بوضوح پاسخ فرموده است » . 5570 - و محمّد بن احمد بن يحيى ، از عبيدى ، از علىّ بن سليمان بن رشيد ، روايت كرده است كه گفت : به آن امام عليه السّلام نوشتم : فدايت شوم ، من فرزندى ندارم ، و املاكى دارم كه از پدرم به ارث بردهام ، و بخشى از آن را خود بدست آوردهام ، و از حوادث روزگار ايمنى ندارم ، پس اگر فرزندى نداشته باشم ، و حادثه اى پيش آيد يعنى : با در نظر گرفتن اين احتمال كه با نداشتن فرزند حادثه اى برايم رخ دهد ، در اين صورت - فدايت شوم - چه مصلحت مىبينى كه بعضى از املاك را بر برادران فقيرم و بر مستضعفين وقف كنم ، يا بفروشم و بهاى آن را در زمان حياتم به ايشان صدقه دهم ، زيرا بيم آن دارم كه پس از مرگ من مقرّرات وقف اجرا نشود ، و اگر آن را در ايّام حياتم وقف كنم آيا ميتوانم از درآمد آن بخورم يا نه ؟
100
نام کتاب : من لا يحضره الفقيه ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 6 صفحه : 100