نام کتاب : من لا يحضره الفقيه ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 4 صفحه : 426
آنچه نزد او گروست طلب خويش را برگيرد و باقيمانده را به ورثهء ميّت بازدهد ، و چنانچه بيّنه نداشت و نزد ورثه اقرار بر گرو و رهن كرد به اقرارش عمل مىكنند و براى ادّعا و طلبش بايد گواه و شاهد بياورد و قسم نيز ياد كند تا بتواند مالش را وصول كند و هر گاه شاهد و گواهى نداشت و ورثه منكر طلب او بودند بايد ورثه را سوگند عدم آگاهى بدهد . بدين معنى كه ورثه همگى سوگند به خدا به لفظ جلاله ( الله ) ياد كنند كه ما از بدهى ميّت به اين شخص اطَّلاعى نداريم ، ( اگر حاضر به قسم شدند كه حقّ طلبكار ساقط مىشود و اگر حاضر نشدند طلب خود را وصول مىكند ) . 4112 - ابان بن عثمان گويد : مردى نقل كرد كه من از امام صادق عليه السّلام پرسيدم : حكم رهن در دست مرتهن چيست در صورتى كه حيوان ، يا چهار پا ، يا نقره ، يا متاع ديگر باشد و آتش بگيرد يا دزدان آن را بربايند و مال رهن تلف شود يا متاع آن نقصان پذيرد ، و در اين پيش آمد ، گواه و بيّنه نداشته باشد بايد چه كند ؟ فرمود : چنانچه همهء دارائى او از دست رفته و چيزى براى او باقى نمانده مسئوليّتى ندارد ( و حقّش بر ذمّهء راهن باقى است ) و چنانچه مدّعى است كه در ميان دارائى او تنها رهن تلف شده از وى پذيرفته نيست جز اينكه اثبات نمايد . 4113 - ابو العبّاس بقباق گويد : از امام صادق عليه السّلام پرسيدم كه مردى
426
نام کتاب : من لا يحضره الفقيه ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 4 صفحه : 426