نام کتاب : من لا يحضره الفقيه ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 4 صفحه : 24
راست مىگويد . 3251 - سعد بن طريف از قول اصبغ بن نباته روايت مىكند كه : دختركى را به نزد عمر آوردند و شاهدان شهادت دادند كه وى زنا داده است ، و قصّه از اين قرار بود كه اين دخترك يتيم در خانهء مردى كه سرپرستى او را پذيرفته بود زندگى مىكرد كه زياد به مسافرت مىرفت ، دختر يتيم بزرگ شد و چون زيباروى بود همسر مرد ترسيد كه چون شوهرش از سفر بازگردد او را بزنى بگيرد لذا تدبيرى انديشيد و زنانى را از همسايگان به منزل خويش دعوت كرد و دخترك را نگاه داشتند تا آن زن با انگشت خويش بكارت دخترك را برداشت ، پس هنگامى كه شوهرش از سفر بازگشت از حال دختر پرسيد ، زن گفت : قصه اش اينست كه زنا كرده است و همسايگان را شاهد آورد ، و اين قضيه را به نزد عمر بن الخطاب بردند ، حكم مسأله برايش روشن نشد لذا به علىّ بن أبى طالب ارجاع نمود ، او را نزد على عليه السّلام بردند و قصه را بازگفتند ، حضرت از همسر آن مرد پرسيد : آيا دليلى بر اين مدعا دارى ؟ زن گفت : آرى ، همسايگان همه شاهدند ، حضرت شمشير از غلاف بيرون كشيد و در مقابل نهاد ، آنگاه امر كرد
24
نام کتاب : من لا يحضره الفقيه ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 4 صفحه : 24