نام کتاب : من لا يحضره الفقيه ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 4 صفحه : 21
من تو را از صاحبت خريدهام و ديگرى نيز همين را گفت و او را زر خريد صاحب خويش دانست ، اكنون تكليف چيست ؟ امام عليه السّلام فرمود : از آنجائى كه حركت كرده و بسوى ارباب يك ديگر رفتهاند اندازه گيرى كنند هر كدام نزديكتر بود معلوم است كه معاملهء او زودتر انجام شده و حكم عليه ديگريست ، و چنانچه راه ميان هر دو يك اندازه بود هر دو معامله باطل است و هر يك بندهء ارباب اوّل خويش خواهد بود . 3248 - در روايت ابراهيم بن محمّد ثقفى است كه گويد : دو مرد نزد بانوئى وديعه اى نهادند و گفتند به هيچ يك از ما تنها مده مگر آنكه هر دو با هم باشيم ، پس رفتند و غايب شدند و پس از چندى يكى از آن دو آمد و گفت رفيقم از دنيا رفت خواهش مىكنم وديعهء ما را بر گردان ، زن نپذيرفت و رفت و آمد مرد نزد وى زياد شد زن ناچار براى دفع شرّ وديعه را به او داد . پس از آن ديگرى پيدا شد و تقاضاى ردّ وديعه كرد ، زن گفت : رفيقت آمد و اظهار كرد كه تو از دنيا رفته اى و آن را گرفت ، دادخواهى را نزد عمر بردند . عمر بزن گفت : من نظرى جز اينكه تو ضامنى نمىدهم . زن گفت : على را بين ما حاكم قرار ده ، عمر رو به على عليه السّلام كرده و گفت : تو
21
نام کتاب : من لا يحضره الفقيه ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 4 صفحه : 21