نام کتاب : من لا يحضره الفقيه ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 4 صفحه : 196
بسوى خدا باز نگرديد شما را خواهم كشت ، فرمود : باز هم ابا كرده و نپذيرفتند كه توبه كنند و به توحيد بازگردند . پس امام عليه السّلام دستور فرمود كه چاههايى براى آنان حفر كنند و پاره اى را به پارهء ديگر اتّصال دادند ( نقب زدند ) سپس آنها را در آن حفره ها ريختند و در حفره اى كه كسى نبود آتش افروختند و سر آن چاهها را پوشانيدند تا دود از آن نقبها عبور و همه را خفه كرد و بقتل رسانيد و هلاك گشتند . نويسندهء اين كتاب - رحمه الله عليه - گويد : غلات - كه لعنت خدا بر آنها باد - مىگويند : اگر على پروردگار نبود پس با آتش آنها را عذاب نمىكرد ، از اين رو پيداست كه او خود ربّ و پروردگار آنها بوده است . در جواب چنين گوئيم : اگر پروردگار آنها بود ديگر چه احتياج داشت به حفر چاه و به آن طريق مجازات كردن ؟ خود آتشى در جان و پيكر آنها مىافروخت و همه را مىسوخت ، امّا چون بنده بود و مخلوق ناگزير از حفر چاه و انجام آن كارها بود تا آنكه حكم خداى خود را در آنها جارى سازد و ايشان را به سزاى كفرشان هلاك سازد ، و اگر بنا باشد كه هر كس با آتش مجرم را عذاب كند و حدّ را با آن جارى سازد خدا باشد ، پس بايد هر كس هم كه به غير آتش عذاب كند پروردگار نباشد ولى مىبينيم كه خداوند جماعتى را به غرق
196
نام کتاب : من لا يحضره الفقيه ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 4 صفحه : 196