نام کتاب : من لا يحضره الفقيه ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 4 صفحه : 183
از مصر بمدينه مىآمدم و كنيزى چند بهمراه داشتم گمركچى از من پرسيد حال بردگان چطور است ؟ گفتم : همه آزادند . بمدينه كه رسيدم نزد آن حضرت رفته و قصّهء خود را باز گفتم و پرسيدم آيا اينكه بگمركچى گفتم اينان همه آزادند گناهى ندارد و يا آنان آزاد نشدند ؟ فرمود : باكى بر تو نيست ، عرض كردم در ميان آنها كنيزى است كه من با او همبستر شدم و اكنون حامله است ، فرمود : آيا نه اينست كه فرزندش موجب آزاديش خواهد شد ؟ زيرا در صورتى كه مولايش پيش از آنها از دنيا برود ، از سهم الارث نصيب فرزندش مىشود و قهرا آزاد خواهد گشت . ( باب آزاد بودن ) 3515 - عبد الله بن سنان گويد : از امام صادق عليه السّلام شنيدم كه مىفرمود : امير المؤمنين عليه السّلام چنين فرمود : براستى كه مردمان همگى آزاد هستند جز آنكه خود به بندگى خويش اقرار نمايد در حالى كه بالغ و عاقل باشد چه غلام و چه كنيز ، و يا آن كس كه دو شاهد بر بردگى و رقّيّتش شهادت دهند ، چه كوچك باشد و چه بزرگ . 3516 - محمّد بن فضل هاشمى گويد : به امام صادق عليه السّلام عرض
183
نام کتاب : من لا يحضره الفقيه ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 4 صفحه : 183