نام کتاب : من لا يحضره الفقيه ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 103
عزّت و فخر دنيا رو به پايان است ، و زينت و نعمتش زايلشدنى است ، و سختى و ناسازگاريش بمرور رو به نابود شدن ، و هر مدّتى از آن رو به انتها است ، و هر زنده اى از آن رهسپار ديار بلا و فنا است . آيا اگر اهل تعقّل و انديشيدن باشيد . شما را در آثار پيشينيان و در سرگذشت پدران درگذشته تان عبرتى و مايه بصيرتى نيست ؟ آيا به گذشتگانتان نمىانديشيد ، كه باز نميگردند ؟ و بنسلهاى باقيماندهء خودتان نمىنگريد كه بر يك حال توقّف نمىكنند ؟ خداوند تبارك و تعالى فرموده است : « و حرام شده است بر قريه اى كه ما آن را بهلاك رسانديم [ بازگشت ] ، البتّه كه ايشان بازنخواهند گشت » و نيز فرموده است : « هر جانى چشندهء شربت مرگ است ، و همانا كه در روز قيامت مزد اعمالتان را دريافت خواهيد كرد ، پس كسى كه از آتش جهنّم بدور داشته شود ، و به بهشت داخل گردد بحقيقت رستگار و برخوردار شده است . و زندگى دنيا جز متاع غرور نيست » . آيا به اهل دنيا نمىنگريد كه بر حالات مختلفى شب را صبح مىكنند ، و روز را بشب ميرسانند : يكى مرده اى است كه بر او مىگريند ، و ديگرى بازمانده اى است كه به تسليتش ميروند ، و ديگرى بر زمين افتاده اى است كه دست و پا مىزند ، و عيادتكننده اى است كه بديدار بيمارى ميرود ، و بيمارى كه از او عيادت مىكنند و مختصرى است كه در حال جان كندن است ، و دنياطلبى كه مرگ او را همى طلبد ، و غافلى كه از او غفلت نمىشود . كاروان زندگى و زندگان همچنان
103
نام کتاب : من لا يحضره الفقيه ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 103