نام کتاب : من لا يحضره الفقيه ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 102
فرا خواند در حالى كه از عملش راضى بود ، و سعيش را مورد قبول قرار داده ، و براى مردم آشكار ساخت كه بر خلاف آنچه ايشان مىپنداشتند او را هيچ گناهى ( در دعوت بسوى توحيد و راندن طاغوتها ) نبوده است . اى بندگان خدا شما را سفارش ميكنم بتقواى خدا و مغتنم شمردن هر گونه امكان و فرصتى براى عمل بطاعتش در اين ايّام زود گذر زندگى ، و نيز ( سفارش مىكنم ) به ترك اين دنيائى كه شما را واميگذارد ، اگر چه شما ترك آن را خوش نميداشتهايد ، و شما را كهنه ميسازد اگر چه شما نو ساختن آن را دوست ميداشتهايد . همانا مثل شما و دنيا همچون كاروانيانى است كه در راهى گام سپردهاند . چنان كه گوئى آن را بپايان بردهاند ، و آهنگ فراز كوهى كردهاند چنان كه گوئى به آن رسيدهاند ( يا عنقريب خواهند رسيد ) و چون هر دو همچنان راه مىپيمايند ، چنانست كه گوئى راه را بپايان رساندهاند ، و چه بسيار باشد كه كشتى روان شده بسوى سر منزلى همچنان جريان خود را ادامه دهد تا به آن سر منزل برسد ( زيرا آن كشتى كه لنگرش را كشيده ، و بادبانش را افراشتهاند ، و امواج نيرومند باد شرطه بر آن ميوزد ، و آن را با شتاب به پيش مىبرد ، چنانست كه هم اكنون به منزل رسيده است ) و چه بسيار كس باشد كه بيش از يك روز تا أجل باقى ندارد ، و چه بسيار باشد طالب دنياى حريصى كه دنيا را پيش ميراند ( و در پى دنيا ميتازد ) تا آنگاه كه از آن جدا شود . پس ( حال كه وضع آدمى با دنيا چنين است ) در عزّت دنيا و فخر آن رقابت مكنيد . و بزينت و نعمت آن شيفته مگرديد ، و از سختى و ناسازگارى آن بىتاب و غمگين مشويد ، زيرا
102
نام کتاب : من لا يحضره الفقيه ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 102