نام کتاب : معاني الأخبار ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 2 صفحه : 354
سراسر زندگانى او حدّ فاصلى بود بين خوردن و دفعش ( يا بين خوردن و شهوترانى او ) . « يهضمون » يعنى مىشكنند ، و از همين باب است گفتهء عربها : « هضمنى الطَّعام » ( خوراكى مرا در هم شكست ) . « حتّى أجهز » يعنى بر او شوريدند و او را كشتند ، گفته مىشود : « أجهزت على الجريح » هر گاه زخمى به او رسيده باشد و تو او را بكشى . « كعرف الضّبع » مردم را تشبيه به يال كفتار نموده براى زياد بودنشان ، و « عرف » موئى است كه بالاى گردن اسب ( يال ) مىباشد ، پس براى كفتار استعاره آورده شده است . « قد انثالوا » يعنى گرد من انبوه شدند ، و گفته مىشود : « انثلت ما في كنانتي من السّهام » ( هر چه از تير در تيردان داشتم رها كردم ) هر گاه آن را از چله كمان رها سازد . « وشق عطافى » يعنى رداى او ، و عرب « ردا » ( چادرى را كه بر دوش گيرند ) را « عطاف » مىنامد . « و راقهم زبرجها » يعنى زيبائى او ايشان را شگفت
354
نام کتاب : معاني الأخبار ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 2 صفحه : 354