نام کتاب : معاني الأخبار ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 2 صفحه : 345
شعله ور شد ، و زبان بسخن گشود و حماسه آفريد و دردهاى نهفته خود را آشكار ساخت ) و گفت : به خداوند يكتا سوگند كه برادر تيمى نژاد ( ابو بكر ) پيراهن خلافت را در بر كرد در حالى كه خود بخوبى ميدانست كه شايستگى من بدان و موقعيت من در نظام آن همچون ميلهء آسيا كه محور گردش و اساس چرخش آنست مىباشد ، و من چون كوه سر بفلك كشيده باشم كه از دامنهء آن سيل روانست و پرنده اى را بقلَّهء آن با همهء اوجگيرى راه نيست ( يعنى : خير و فضيلت و علم از من بجهانيان سيلآسا روان است ، و سطح فكر و انديشهام چندان رفيع است كه هماى فكر بلند پروازان معرفت بدان راه نخواهند يافت ) . اكنون كه مرا نخواستند و بر كنارم راندند ، از آن ( خلافت ) چشم پوشيدم و ميان خود و آن برسم جدائى پرده كشيدم ، و همى روى گردانده پهلو تهى نمودم ، و بجاى آن جامهء شكيبائى پوشيدم ، و صبر پيشه كردم ، و توسن فكر خود به جولان در آوردم و در اطراف اين امر كه چه بايدم كرد انديشيدم آيا با دست شكسته ( بىيار و ياور ) به مطالبهء آن برخيزم ، يا اينكه بر اين وضع اسفبار و تاريك با حزن و حسرت بسوزم و بسازم ، چه وضعى كه آشفتگى و رنجش كودك نونهال را پير و پير را فرتوت و نزار ، و مؤمن خداپرست را فرسوده و بهلاكت مىكشد تا خدايش را ملاقات و جان تسليم كند . و چون نيك به اوضاع و احوال نگريستم و اطراف و جوانب مطلب را
345
نام کتاب : معاني الأخبار ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 2 صفحه : 345