responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : معاني الأخبار ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق    جلد : 2  صفحه : 229


افسار شترى را مىكشيد كه شترى ديگر را بدنبال آن بسته بود ، و در گردن هر يك از آن دو شتر مشكى آويخته شده بود ، گويد : برخاستم ، بر او سلام كردم و سپس نشستم .
أبو ذرّ وارد خانهء خود شد و در بارهء چيزى با همسرش صحبت كرد ، سپس به ناراحتى گفت : افّ ، مگر مىشود چيزى بر فرمودهء پيامبر خدا افزود كه فرمود :
« جز اين نيست كه زن چون دنده اى مىماند ( كه كج است ) اگر بخواهى راستش كنى ، خواهد شكست و با اين حال لازمهء زندگى است پس بايد با او بمدارا گذران كرد » سپس ، يك سينى آورد كه چيزى مانند مرغ سنگ خوار پخته در آن بود ، و گفت : بخور من روزه دارم ، آنگاه برخاست و دو ركعت نماز خواند ، بعد آمد و شروع بخوردن غذا كرد ، گويد : گفتم : « سبحان الله » گمان مىبردم از مردم دروغ بشنوم ، ولى نمىپنداشتم كه تو هم بمن دروغ بگوئى ! گفت : چه دروغى به تو گفته‌ام . گفتم : به من گفتى كه روزه دارى ، بعد آمده اى و غذا مىخورى .
پاسخ داد : الآن هم مىگويم سه روز از اين ماه را روزه گرفته‌ام ، پس روزهء تمامى آن برايم پابرجا و ثابت شد ، و افطار كردن آنهم برايم حلال شد .
شرح : « چون سه روز از اين ماه را روزه گرفتم ، طبق فرمايش پيغمبر خدا صلى الله عليه و آله روزهء يك ماه برايم نوشته شد ، پس من در اين ماه روزه‌ام در حالى كه غذا خوردن هم براى من حلال است ، و شايد قصد داشته كه با اين كار سنّت پيغمبر صلى الله عليه و آله

229

نام کتاب : معاني الأخبار ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق    جلد : 2  صفحه : 229
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست