نام کتاب : معاني الأخبار ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 65
4 - راست گرديدن ، گفته مىشود چيزى را برابر كردم و آن استوار شد . 5 - برابرى در نسبت . و امّا معناى اوّل - بر خداوند محال است - زيرا به براهين عقلى و نقلى ثابت گرديده كه ممتنع است خداوند در مكانى جاى داشته باشد ، پس برخى از مفسّرين استوار را در اين آيه بر معناى دوّم ( آهنگ چيزى نمودن ) حمل كردهاند ، يعنى روى آوردن به آفريدگانش ، و آهنگ روى آوردن نموده است ، و گفتهاند از ابو العبّاس احمد بن يحيى از تفسير اين آيه پرسيدند ، پاسخ داد : استوا روى آوردن به چيزى است ، و فرّا و زجّاج هم مانند همين را گفتهاند . در آيهء * ( ثُمَّ اسْتَوى إِلَى السَّماءِ ) * - بقره : 29 ) ( در صورتى كه به « الى » متعدى شود به معناى قصد و توجّه است مانند اين آيه ، امّا اگر به « على » متعدّى شد ، چنان كه در يازده جاى قرآن آمده به معناى سوّم آمده است . مترجم ) و بيشتر مفسّران استوار را بر معناى سوّم حمل كردهاند يعنى رحمان بر آن چيره شد و در قبضهء قدرت گرفت و تدبير آن نمود . و اين معنى نيز بىعيب نيست و بلكه نادرست است زيرا استيلا زمانى استعمال مىشود كه سابقا در اختيارش نبوده و بعد حاصل شده است . ( مصحّح ) زمخشرى گفته است : عرش به معناى تخت پادشاه است و قرار گرفتن بر آن برابر است با سلطنت ، بدين جهت نشستن بر آن را كنايه از پادشاهى دانستهاند ، چنان كه وقتى گويند : فلانى بر تخت نشست يعنى پادشاه شد اگر چه هرگز روى تخت هم ننشسته باشد و علَّت اينكه از رسيدن به پادشاهى اين گونه با كنايه تعبير مىكنند آن است كه كنايه مقصود را بهتر مىرساند تا گفته شود : فلانى پادشاه شد . و همين طور است اين جمله : فلانى دست باز است ، و فلانى دست بسته است ، يعنى اوّلى بخشنده ، و دوّمى بخيل است و بين اين دو ( دست باز و بخشنده ) هيچ فرقى نيست جز آنچه گفتم تا بدان جا كه در بارهء كسى كه هرگز به دست
65
نام کتاب : معاني الأخبار ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 65