احوال آن را مىخوانند و جهود با تحريف و برداشتهاى نابجا از آن در صدد بر مىآيند كه با يكى از علوم غريبه كه خداوند اسرارش را از آنها پوشيده داشته و قادر به كشف آن نخواهند شد از زمان انقراض و ميزان اقتدار اين امّت با خبر شوند و همان را بكار گرفته و به مبارزه پردازند ، كه چنين هم شد ، قضيّه از اين قرار است : چند تن از يهوديان براى ملاقات و گفتگو با پيغمبر صلَّى الله عليه و آله آمدند ، آن حضرت به على عليه السلام فرمود به نمايندگى از جانب وى نزد آنها برود ، هنگامى كه على عليه السلام آمد ، سخنگوى آنها چنين آغاز كرد : آنچه محمّد مىگويد اگر واقعيّت داشته باشد ما بر طبق آن شما را از مدّت دوام حكومت و بقاى امّتش آگاه مىسازيم و اعلام مىداريم هفتاد و يك سال بيشتر نخواهد كشيد كه آئينش منقرض خواهد شد : « الف » يك است و « لام » سى و « ميم » چهل كه جمعش مىشود : هفتاد و يك سال . على عليه السلام در جواب فرمود : پس با « المص » هم كه بر او نازل شده چه مىكنيد ؟ گفتند : اين مىشود يك صد و شصت و يك سال ، فرمود : با « الر » چه خواهيد كرد ؟ گفتند اين اندكى بيشتر مىشود : دويست و سى و يك سال ، علىّ عليه السلام فرمود : پس « المر » كه بر او نازل گشته است چطور ؟ گفتند : اين دويست و هفتاد يك سال مىگردد . پس علىّ عليه السلام فرمود : آيا جمع اعداد يكى از اينها از آن اوست

58