نام کتاب : كمال الدين وتمام النعمة ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 408
چراند چنين است كه با مرگ استادان دانش بميرد . بار خدايا آرى باز هم زمين از عالمى خالى نماند كه قائم بحجت باشد ، يا ظاهر و آشكار باشد يا ترسناك و پنهان تا حجتهاى خدا و بينات او از ميان نروند اينها چند باشند و آنها كى باشند بخدا بسيار كم شماره و بزرگ مقامند بدانها خدا حجتهاى خود را حفظ كند تا آنها بهمگنان خود سپارند و در دل همانندان خويش بكارند دانش آنان را بحقايق امور هل داده است تا جان يقين را در دل گرفتهاند و از آنچه را خوشگذرانهاى اين جهان سخت و ناهموار شمارند نرم و هموار دانند و از آنچه نادانان در هراسند دل آرام باشند ، با تنى دنيا را همراهند كه روحش بمحل اعلا آويخته است ، اى كميل آنانند خلفاى خدا در زمينش و داعيان بدينش هاىهاى چه اندازه مشتاق ديدارشانم از خدا براى خود و شما آمرزش خواهم در روايت عبد الله بن جندب است كه در پايان فرمود اى كميل هر وقت خواستى برگرد . 3 . . در روايت عبد الرحمن بن جندب فرازى گويد كميل بن زياد نخعى گفت امير المؤمنين ( ع ) دست مرا گرفت و مرا بناحيه جبان بيرون برد و چون بيابانى شد نشست و سپس فرمود اى كميل بن زياد آنچه گويمت از گفته من حفظ كن دلها ظرفها است و بهترشان ظرفيتدارترشان است و حديث را مانند آن ياد كرده جز آنكه در ضمن آن گويد بار خدايا آرى خالى نشود زمين از قائم بحجت تا از ميان نرود حجج و بيانات خدا و در آن ظاهرا و خاف مغمور ذكر نشده است و در آخرش گفته است هر گاه خواستى برخيز . 4 . . و اين حديث را حاكم ابو محمد بكر بن على بن محمد بن فضل حنفى شاشى در ايلاق بسند
408
نام کتاب : كمال الدين وتمام النعمة ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 408