نام کتاب : كمال الدين وتمام النعمة ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 276
براى رودهها بقولات هم بسست و يك شربت دوغ آنها را سيراب كند ، هر كس تو را سرزنش بچيزى كند در خودش هم مانند آن هست ، هر كس ستمت كند ستمگرى دريابد ، اگر بخود عدالتورزى بالا دست هم بر تو عدالت ورزد ، اگر چيزى نهى كنى بخود آغاز كن ، آنچه نميخورى جمع مكن و آن چه نياز ندارى مخور ، اگر خواهى گنجى گذارى كار خود را گنج كن خرجت را از ديگران باز دار و ثروتت را با ديگران در ميان گذار تا آقاى قوم خود گردى ، با كسى كه سرگرم كاريست مشورت مكن اگر چه عاقبت انديش باشد با گرسنه مشورت مكن اگر چه باريك بين بود ، با هراسناك مشورت مكن اگر چه عاقبت انديش باشد با گرسنه مشورت مكن اگر چه باريك بين بود با هراسناك مشورت مكن اگر چه اندرزده باشد طوقى بر گردن مبند كه جز با مشقت نتوانى باز كرد ، چون ستيزه كنى عدالت را رعايت كن و در گفتار ميانه رو باش ، دين و سر خود را بكسى امانت مسپار اگر چه بتو نزديك باشد زيرا اگر اين كار را كردى هميشه ترسانى ، امانتدار مختار است كه وفا كند يا تخلف ورزد و تا زنده اى او را بنده اى ، اگر بر تو جنايت كند خودت سببى و اگر وفا كند او ستوده است نه تو بر تو باد صدقه زيرا كفاره گناه شود ، خود قس راز دينش را بكسى نميبرد و سخن را مبهم ادا ميكرد كه عوام نفهمند تنها خواص و هم كيشان درك مقصود كنند . باب دوازدهم در شرح حال تبع پادشاه يمن ( 2 ) تبع پادشاه يمن نيز از كسانى بود كه پيشتر پيغمبر را شناخته بود و انتظار ظهور او را داشت زيرا خبر او را دريافته بود و ميدانست كه بزودى از مكه پيغمبرى بيرون شود كه يثرب مهاجرنشين او باشد . . ابان در حديث مرفوعى گويد تبع راجع به پيغمبر اسلام اين شعر را سروده
276
نام کتاب : كمال الدين وتمام النعمة ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 276