نام کتاب : كمال الدين وتمام النعمة ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 137
( 1 ) سپس گويد من ميگويم گفتارى كه بيش از حد انصاف بآنها ارفاق كنم اگر چه اين اندازه ارفاق بر ما واجب نيست ميگويم معلوم است كه هر مدعى و مدعى له بر حق نيست و اگر محض ادعاى بىدليل خودش مصحح دعوى باشد انصاف ميان ما و آنان حكم باشد ، اين مردم مدعيند كه پيرو امامى هستند كه پيش خودشان ثابت و درست است و بر همه مردم هم واجب است انقياد و تسليم براى او و گفتيم كه بمحض ادعا تسليم واجب نيست ما ادعاى اين طائفه را ميپذيريم و بطلان آنها را هم بر خود لازم ميدانيم بفرض محال ولى بشرط آنكه فقط وجود خارجى امام غائب را بما بنمايند و ديگر مطالبه دليل امامت از آنها نميكنيم ، اكنون اگر معلوم شد كه بيش از حد انصاف با آنها موافقت كرديم بقول خود وفا كردهايم ، اگر ميتوانند وجود او را بما بنمايند عقيده خود را بغيبت ابطال كردهاند و اگر نميتوانند و عاجزاند آنچه ما گفتيم روشن شد كه علاوه از اينكه مانند هر فرقه باطله اى از اثبات ادعاى خود عاجزند از اثبات موضوع ادعا هم عاجزند و در ميان همه فرق باطله مخصوص بيك خصوصيتى هستند كه مقام آنها را از همه فرق باطله پستتر كرده است چون همه فرق باطله گذشته ميتوانند موضوع ادعاى خود را بنمايند و اينها از آنچه هم كه هر مبطلى بر آن قادر است عاجزاند فقط باين جمله چسبيدهاند كه بايد در هر عصرى كسى باشد كه وسيله اتمام حجت الهيه باشد آرى لا بد است از وجود خارجى چنين شخصى علاوه از بودنش شما فقط وجود او را بنمائيد و صرف دعوى را كنار بگذاريد ، براى من نقل شد از ابى جعفر ابى غانم كه در جواب شخصى كه باو اعتراض كرده بود اكنون كه امامى از اهل بيت نيست با چه دليل اثبات ميكنى گفته كسانى كه ميگويند بايد يك امام قائمى از اهل بيت باشد ؟ گفته بود بآن معترض بآنان ميگويم اين جعفر ( بن حسن عسكرى ) اكنون موجود است و اعجبا كه مردم بوسيله شخصى كه قابل خصومت نيست مجادله ميكنند ، يك استادى در اين نواحى بود ، ميگفت من اين
137
نام کتاب : كمال الدين وتمام النعمة ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 137