responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : كمال الدين وتمام النعمة ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق    جلد : 1  صفحه : 119


بن جعفر ( ص ) بيرون آيد ، سليمان بن ابى جعفر از كاخش بكنار شط آمد و جنجال و غوغا را شنيد از فرزندان و غلامانش پرسيد اين جار و جنجال براى چيست ؟ گفتند سندى بن شاهك بر سر جنازه موسى بن جعفر اين جنجال را بر پا كرده ، بفرزندان و غلامانش گفت گمانم جنازه را بكناره غربى شط هم با همين وضع بياورند و چون او را از جسر عبور دادند همه با غلامان خود بر سر آنها بريزيد و جنازه را از دست آنها بگيريد و آنها را بزنيد و آن چه علامت سياه دارند پاره كنيد و جنازه را سر چهار راه بگذاريد و و بجارچيان بگوئيد جار بكشند : هلا هر كس مىخواهد بپاكيزه فرزند پاكيزه موسى بن جعفر نظر كند بيرون آيد مردم چون طرفدارى سليمان جعفر را ديدند به يكباره جمع شدند او را غسل دادند و حنوط نموده با حنوط قيمتى و كفنى كه برد يمانى داشت و دو هزار و پانصد اشرفى تمام شده و همه قرآن بر آن نوشته بود بر او پوشانيدند و خود سليمان پاى برهنه و گريبان چاك زده دنبال جنازه براه افتاد و او را تا قبرستان قريش تشييع كرد و در آن جا بخاك سپرد و بهارون الرشيد گزارش نوشت او در جواب سليمان بن جعفر نوشت اى عم آفرين رحمك الله حق صله رحم را بجا آوردى و خدا جزاى نيكت دهد بخدا سوگند سندى بن شاهك بدستور ما كار نكرده است . . محمد بن صدقه عنبرى گويد چون ابو ابراهيم موسى بن جعفر عليه السلام وفات كرد ، هرون الرشيد بزرگان خاندان ابو طالب و بنى عباس و سران اهل كشور و قضات را جمع كرد و گفت اين جنازه موسى ابن جعفر است كه خود بخود مرده است و من نسبت بحادثه مرگ او هيچ گناهى ندارم كه لازم باشد از خدا آمرزش بخواهم . بيائيد او را ببينيد ، هفتاد تن از شيعيانش درآمدند و او را نگريستند و بازجوئى كردند هيچ اثر زخم و سم و خفه گى در او نبود و در پايش رنگ

119

نام کتاب : كمال الدين وتمام النعمة ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق    جلد : 1  صفحه : 119
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست