responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : كمال الدين وتمام النعمة ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق    جلد : 2  صفحه : 96


خوانده‌ام كه ذو القرنين مردى از اهالى اسكندريه بود و مادرش پيرزنى از عجوزه‌هاى آن شهر بود و جز او فرزندى نداشت و به او اسكندروس مىگفتند و او از كودكى مؤدّب و خوشخلق و پارسا بود تا آنكه مرد كاملى شد و در خواب ديد كه گويا به خورشيد نزديك شده است به غايتى كه دو شاخهء شرقى و غربى آن را گرفته است . چون خوابش را براى قومش بازگو كرد او را ذو القرنين ناميدند ، از آن پس همّت و آوازه‌اش بلند گرديد و در ميان قومش عزّت يافت .
و آغاز كار او چنين بود كه گفت من براى خداى تعالى اسلام آوردم سپس قومش را به اسلام فراخواند و از هيبت او همه اسلام آوردند ، آنگاه فرمان داد برايش مسجدى بسازند و آنان نيز اجابت كردند و حدود آن را چنين معيّن كرد :
طول آن چهار صد ذراع و عرض آن دويست ذراع و پهناى ديوار آن بيست و دو ذراع و ارتفاع آن صد ذراع . گفتند : اى ذو القرنين ! از كجا تيرى مىآورى كه به دو سر ديوار برسد ؟ گفت : چون از ساخت آن دو ديوار فارغ شديد درون آن را پر از خاك كنيد تا با ديوارها برابر شود و چون چنين كرديد بر هر فردى از مؤمنان به قدر توانائيش طلا و نقره مقرّر كنيد و آنها را به اندازهء سر ناخن

96

نام کتاب : كمال الدين وتمام النعمة ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق    جلد : 2  صفحه : 96
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست