نام کتاب : كمال الدين وتمام النعمة ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 2 صفحه : 81
حضرت شتابان برخاست و داخل خانه شد و سپس برگشت در حالى كه بر شانهاش كودكى سه ساله بود كه صورتش مانند ماه شب چهارده مىدرخشيد ، فرمود : اى احمد بن اسحاق اگر نزد خداى تعالى و حجّتهاى او گرامى نبودى اين فرزندم را به تو نمىنمودم ، او همنام و همكنيهء رسول خدا صلَّى الله عليه و آله و سلَّم است ، كسى است كه زمين را پر از عدل و داد مىكند همچنان كه پر از ظلم و جور شده باشد . اى احمد بن اسحاق ! مثل او در اين امّت مثل خضر و ذو القرنين است ، او غيبتى طولانى خواهد داشت كه هيچ كس در آن نجات نمىيابد مگر كسى كه خداى تعالى او را در اعتقاد به امامت ثابت بدارد و در دعاء به تعجيل فرج موفّق سازد . احمد بن اسحاق گويد : گفتم : اى مولاى من آيا نشانهاى هست كه قلبم بدان مطمئن شود ؟ آن كودك به زبان عربى فصيح به سخن درآمد و فرمود : أنا بقيّة الله في أرضه و المنتقم من أعدائه ، اى احمد بن اسحاق ! پس از مشاهده جستجوى نشانه مكن ! احمد بن اسحاق گويد : من شاد و خرّم بيرون آمدم و فرداى آن روز به نزد
81
نام کتاب : كمال الدين وتمام النعمة ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 2 صفحه : 81