نام کتاب : كمال الدين وتمام النعمة ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 2 صفحه : 57
هشام بن حكم است كه امير المؤمنين در جستجوى او بود و به كورى چشم او فوت كرده است . و هارون دوستان و خويشان هشام را مورد بازجويى و بازخواست قرار داده بود و چون صبح آن شب فرا رسيد ، كوفيان او را ديدند و قاضى و معين و كارگزار و عدول كوفه حاضر شدند و هارون الرّشيد را مطَّلع كردند و او گفت : سپاس خدا را كه از او آسوده شديم و كسانى را كه به واسطهء وى گرفته بود آزاد ساخت . 6 - محمّد بن زياد أزدىّ گويد : از سرور خود موسى بن جعفر عليهما السّلام از تفسير اين كلام الهى پرسيدم : * ( وَأَسْبَغَ عَلَيْكُمْ نِعَمَه ظاهِرَةً وَباطِنَةً ) * فرمود نعمت ظاهره امام ظاهر است و نعمت باطنه امام غائب است ، گفتم : آيا در ميان ائمّه كسى هست كه غائب شود ؟ فرمود : آرى شخص او از ديدگان مردم غايب مىشود امّا ياد او از قلوب مؤمنين غايب نمىشود و او دوازدهمين ما امامان است ، خداوند براى او هر امر سختى را آسان و هر امر دشوارى را هموار سازد و گنجهاى زمين را برايش آشكار كند و هر بعيدى را براى وى قريب سازد و به توسّط وى تمامى
57
نام کتاب : كمال الدين وتمام النعمة ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 2 صفحه : 57