نام کتاب : كمال الدين وتمام النعمة ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 2 صفحه : 56
مقصود او كيست ؟ گفت : يا امير المؤمنين مقصود او موسى بن جعفر است ، گفت : قطعا مقصود او كسانى هستند كه شايستگى آن را دارند و سپس لبان خود را گزيد و گفت : اگر چنين شخصى زنده باشد پادشاهى ساعتى براى من نخواهد بود ، به خدا سوگند تأثير زبان اين شخص در قلوب مردم از صد هزار شمشير بيشتر است و يحيى دانست كه هشام را خواهند گرفت و به پشت پرده برفت ، هارون گفت : اى عبّاسى ! واى بر تو ، اين مرد كيست ؟ گفت : يا امير المؤمنين ! بس است و مقصود شما را برآورده مىكنيم آنگاه به مجلس درآمد و به هشام اشاره زد ، هشام دانست كه او را خواهند گرفت ، برخاست و چنين وانمود كرد كه براى قضاى حاجت بيرون مىرود ، پس كفشهايش را پوشيد و مخفيانه به خانهء خود رفت و به آنها دستور داد كه متوارى شوند و خود نيز از همان جا به جانب كوفه گريخت و در كوفه به منزل بشير نبّال كه از حاملان حديث و اصحاب امام صادق عليه السّلام بود فرود آمد و خبر را براى وى بازگفت ، سپس بيمارى سختى بر وى عارض شد ، بشير به او گفت : آيا طبيب بر بالينت بياورم ؟ گفت : خير كه اين مرض موت من است و چون مرگش فرا رسيد به بشير گفت : چون از تجهيز من فارغ شدى ، نيمه شب جنازهء مرا در ميدان كناسهء كوفه قرار بده و نامهاى بنويس و بگو : اين
56
نام کتاب : كمال الدين وتمام النعمة ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 2 صفحه : 56