نام کتاب : كمال الدين وتمام النعمة ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 2 صفحه : 458
بعضى ديدهء سالم دارند و از نور آفتاب بر وجه كمال سود مىبرند و اشياء را به آن مىبينند و بعضى ديگر كورند به حدّى كه اگر چندين آفتاب بتابد از آن بهرهاى نمىبرند و بعضى ديگر بيمار چشماند كه آنها را نه مىتوان كور شمرد و نه بينا . حكمت نيز اين چنين است ، آن آفتابى است كه بر دلها مىتابد بعضى كه صاحب بصيرتاند و ديدهء دل ايشان روشن است آن را مىيابند و به آن عمل مىكنند و بعضى ديگر كه ديدهء دل آنها كور است دل آنها از حكمت تهى است زيرا آن را انكار كرده و نپذيرفتهاند همچنان كه آن كور از آفتاب عالم تاب بهرهاى نمىبرد و بعضى ديگر با كسانى هستند كه دلهاى آنها به افتهاى نفسانى بيمار است و از نور خورشيد علم و حكمت بهرهء ضعيفى مىبرند و علمشان ناچيز و عملشان اندك است و چندان ميان نيك و بد و حقّ و باطل تميز نمىدهند . شاهزاده گفت : آيا كسى هست كه چون سخن حقّ را بشنود اجابت ننمايد و انكار كند و بعد از مدّتى اجابت و قبول نمايد . بلوهر گفت : آرى ، بيشتر حالات مردم در باب حكمت چنين است . شاهزاده گفت : آيا هيچ گاه پدرم چيزى از اين كلام را شنيده است ؟ بلوهر
458
نام کتاب : كمال الدين وتمام النعمة ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 2 صفحه : 458