نام کتاب : كمال الدين وتمام النعمة ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 2 صفحه : 451
امرى با آنها مخالفت نمىكنيم جز آنكه ما را بر آنها حجّتها و دلايل واضح است از كتابهايى كه خدا فرستاده و در دست ايشان است . پس هر يك از ايشان كه به حكمتى متكلَّم شود آن حجّت ما بر ايشان است و آنچه از آثار دين و كلمات حكيمانه بيان مىكنند گواه ما بر بطلان آنهاست زيرا آن صفات همه موافق سيرت و صفت و طريقهء ما و مخالف آداب و طريقهء آنهاست ، آرى آنان از كتاب الهى جز لفظى و از ياد خداوند جز اسمى نمىدانند و در حقيقت ديندار نيستند تا بتوانند آن را اقامه كنند . شاهزاده گفت : چرا پيامبران در بعضى زمانها مبعوث مىشوند و در بعضى زمانها مبعوث نمىشوند ؟ حكيم گفت : مثل آن مثل پادشاهى است كه زمين مواتى داشته باشد كه هيچ آبادانى در آن نباشد و بخواهد كه آن زمين را آباد سازد و مرد كاردان ساعى امين خيرخواهى را به آن زمين بفرستد و به او فرمان دهد كه آن زمين را آباد كند و در آن انواع درختان بكارد و انواع زراعتها به عمل آورد و نام درختانى چند و بذرهاى معيّنى را به او بگويد و سفارش كند كه جز آن چيزى در آن زمين نكارد و بفرمايد كه در آن زمين نهرها جارى كند و حصارى بر گرد آن
451
نام کتاب : كمال الدين وتمام النعمة ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 2 صفحه : 451