نام کتاب : كمال الدين وتمام النعمة ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 2 صفحه : 448
شاهزاده گفت : راست گفتى اى حكيم آنگاه حكيم گفت : بعضى از مردم هستند كه به فطرت مستقيم و فكر درست خويش پيش از آمدن پيامبران حقّ را در مىيابند و به آن راغب مىشوند و بعضى ديگر هستند كه بعد از بعثت پيامبران و شنيدن دعوت آنها اطاعت مىكنند و تو اى شاهزاده از كسانى هستى كه با عقل و فراست خود به حقّ و حقيقت رسيدهاى . شاهزاده گفت : آيا غير از گروه شما جمع ديگرى هستند كه مردم را به ترك دنيا فراخوانند ؟ حكيم گفت : امّا در بلاد شما نه و امّا در غير اين بلاد جمعى هستند كه به زبان اظهار دين مىنمايند ولى اعمالشان اعمال دينى نيست و از اين رو راه ما با راه آنان مختلف شده است . شاهزاده گفت : به چه سبب حقّ تعالى شما را سزاوارتر از آنها به حقّ نموده است و حال آنكه آن امر شگفت آسمانى از يك محلّ و يك سرچشمه به شما رسيده است ؟ حكيم گفت : حقّ به تمامى از جانب خداى تعالى است و حقّ تعالى جميع بندگان را به سوى خود خوانده است ، پس جمعى قبول كرده و به شرايط آن عمل كردهاند و ديگران را به آن راه حقّ به فرمودهء الهى هدايت نمودهاند ، ظلم و خطا نمىكنند و آن را فرو نمىگذارند ، و جمعى ديگر قبول كردهاند امّا آن را چنانچه بايد برپا نمىدارند و به شرايط آن عمل نمىنمايند
448
نام کتاب : كمال الدين وتمام النعمة ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 2 صفحه : 448