responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : كمال الدين وتمام النعمة ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق    جلد : 2  صفحه : 375


مقصود او « * ( لا إِله إِلَّا الله ) * » بود - و همراه او فرزندش بود كه به كنارى مىرفت و خرف شده بود ، به او گفتند : اى شرية ! آيا اين فرزند توست كه خرف شده است و تو هنوز بقيّه‌اى دارى ؟ گفت : به خدا سوگند من با مادر او در هفتاد سالگى ازدواج كردم و او زنى عفيف و مستور بود اگر از او خرسند بودم از او چشم روشنى داشتم و اگر بر او خشم مىگرفتم نزد من مىآمد و دلجوئى مىكرد تا خشنود مىشدم ولى اين پسرم با زنى بد كلام و بدكردار ازدواج كرد اگر چشم روشنى برايش حاصل مىشد متعرّض او مىگرديد تا به خشم آيد و اگر خشمگين مىشد او را طرد مىكرد تا هلاك شود .
ابو القاسم محمّد بن قاسم مصرىّ گويد : خداوند به ابو جيش [3] حمادويه فرزند احمد بن طولون آنقدر از گنجهاى مصر بخشيد كه به احدى نبخشيده بود و به جنگ در ميان اهرام رفت ، دوستان و همنشينان و خاصّانش به او سفارش كردند كه متعرّض اهرام نشود ، زيرا هر كس متعرّض آنها شده عمرش كوتاه گرديده است و او در اين باره اصرار داشت ، و هزار كارگر گمارد تا در آن را پيدا كنند و آنها



[3] - في بعض النسخ « أبا الحسن » و كذا فيما يأتي .

375

نام کتاب : كمال الدين وتمام النعمة ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق    جلد : 2  صفحه : 375
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست