نام کتاب : كمال الدين وتمام النعمة ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 2 صفحه : 367
< شعر > در اين دار نصر بن دهمان بزيست دويست و نود سال بىبيش و كم دگر باره آمد جوانى گرفت قد و قامتش راست بىپيچ و خم سياهى مويش بدو عود كرد به دنبال آن دانش و هوش هم و ليكن پس از اين همه انقلاب سفير اجل آمدش دمبدم < / شعر > و سويد بن حذّاق عبدى دويست سال زيست . و جعشم بن عوف بن جذيمه زمانى طولانى زيست و چنين سرود : < شعر > خدايا تا به كى جعشم ميان زندهها باشد نه او را قدرتى در تن نه در ذاتش غنا باشد < / شعر > خيالى باطل است آنكه اجل را هم دوا باشد و ثعلبة بن كعب بن زيد اوسى دويست سال زندگانى كرد ، آنگاه چنين سروده است كه : < شعر > مصاحب بودمى با مردمانى كه خفتند از پس اين زندگانى < / شعر >
367
نام کتاب : كمال الدين وتمام النعمة ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 2 صفحه : 367