نام کتاب : كمال الدين وتمام النعمة ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 2 صفحه : 327
ديدم كه شاخههاى اين درختان خرما بر زمين خورد و از آنها خون جارى بود و گويا فرزند نونهال و جگر گوشهام حسين در ميان اين خونها غرق است و استغاثه مىكند امّا كسى به فريادش نمىرسد ، و گويا آن مردان سپيد كه از آسمان فرود آمده بودند او را ندا مىكنند و مىگويند اى آل رسول ! صبر پيشه كنيد كه شما به دست بدترين مردمان كشته مىشويد ، و اى ابا عبد الله ! اين بهشت است كه مشتاق توست ، سپس مرا سر سلامتى دادند و گفتند : اى ابا الحسن ! تو را بشارت باد كه فرداى قيامت كه مردم در برابر پروردگار برخيزند خداوند به خاطر اين فرزند چشمت را روشن مىكند آنگاه بيدار شدم . و اين چنين است و قسم به خدايى كه ما را آفريد صادق مصدّق ابو القاسم صلَّى الله عليه و آله و سلَّم برايم باز گفته است كه من هنگامى كه براى مقابله با اهل بغي خروج مىكنم آن سرزمين را خواهم ديد و اين سرزمين كرب و بلا است و حسين و هفده تن از فرزندان من و فاطمه در اين مكان دفن شوند و آن در آسمانها معروف است و آن را سرزمين كرب و بلا خوانند همچنان كه بقعهء حرمين و بيت المقدس را ياد كنند . سپس فرمود : اى ابن عبّاس ! در اين اطراف جستجو كن
327
نام کتاب : كمال الدين وتمام النعمة ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 2 صفحه : 327