نام کتاب : كمال الدين وتمام النعمة ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 2 صفحه : 241
نكرده بود و سهم آنان از آن مال چنان كه فرموده بود چهار صد درهم گرديد ، پس آن را از مال خود خارج ساخت و باقى را فرستاد و او آن را پذيرفت . 7 - گروهى از اصحاب ما روايت كردهاند كه غلامى را نزد ابو عبد الله بن جنيد كه در واسط بود فرستادند و گفتند كه آن را بفروشد ، آن را فروخت و بهاى آن را گرفت و چون آنها را به ترازو گذاشت هيجده قيراط و يك حبّه كم آمد و از مال خود هيجده قيراط و يك حبّه وزن كرد و بدان افزود و فرستاد [ امام ] يك دينار از آن مال را برگردانيد كه وزن آن هيجده قيراط و يك حبّه بود . 8 - از محمّد بن ابراهيم بن مهزيار نقل شده است كه در حال شكّ و ترديد وارد عراق شد و اين توقيع براى وى صادر گرديد : به مهزيارى بگو آنچه را از دوستان آن سامان حكايت كردى فهميديم ، به آنها بگو آيا قول خداى تعالى را نشنيديد كه مىفرمايد : * ( يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا الله وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الأَمْرِ مِنْكُمْ ) * آيا اين دستور تا روز قيامت نيست ؟ آيا خداى تعالى پناهگاههايى براى شما قرار نداده است كه بدان پناهنده شويد ؟ آيا از زمان آدم عليه السّلام تا زمان
241
نام کتاب : كمال الدين وتمام النعمة ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 2 صفحه : 241