نام کتاب : كمال الدين وتمام النعمة ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 2 صفحه : 227
اموال را به صاحبانشان برگردانيم . ابو العبّاس محمّد بن جعفر حميرىّ قمىّ گفت : بمانيد تا اين مرد بازگردد و او را به درستى بيازمائيم . راوى گويد : چون بازگشت به حضور وى رفتند و بر او سلام كردند و گفتند : اى آقاى ما ! ما از اهل قم هستيم و گروهى از شيعيان و ديگران همراه ما هستند و ما نزد آقاى خود ابو محمّد حسن بن علىّ اموالى را مىآورديم ، گفت : آن اموال كجاست ؟ گفتند : همراه ماست ، گفت : آنها را به نزد من آوريد ، گفتند : اين اموال داستان جالبى دارد ، گفت : آن داستان چيست ؟ گفتند : اين اموال از عموم شيعه يك دينار و دو دينار گردآورى مىشود ، سپس همه را در كيسهاى مىريزند و بر آن مهر مىكنند و چون اين اموال را نزد آقاى خود ابو محمّد عليه السّلام مىآورديم مىفرمود : همهء آن چند دينار است و چند دينار آن از كى و چند دينار آن از چه كسى است و نام همهء آنها را مىگفت و نقش مهرها را هم مىفرمود ، جعفر گفت : دروغ مىگوئيد شما به برادرم چيزى را نسبت مىدهيد كه انجام نمىداد ، اين علم غيب است و كسى جز خدا آن را نمىداند . راوى گويد : چون آنها كلام جعفر را شنيدند به يك ديگر نگريستند و جعفر
227
نام کتاب : كمال الدين وتمام النعمة ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 2 صفحه : 227