responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : كمال الدين وتمام النعمة ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق    جلد : 2  صفحه : 179


كدام عراق ؟ گفتم : از اهواز ، گفت : مرحبا به ديدار تو ، آيا در آنجا جعفر بن حمدان حصينى را مىشناسى ؟ گفتم : داعى حقّ را لبّيك گفته است ، گفت : رحمة الله عليه چه شبهاى بلندى در عبادت گذرانيد و چقدر پاداش او بزرگ است ! آيا ابراهيم بن مهزيار را مىشناسى ؟ گفتم من خود عليّ بن مهزيارم ! مرا به گرمى در آغوش گرفت ، سپس گفت : مرحبا به تو اى ابا اسحاق ! با آن علامتى كه بين تو و ابو محمّد عليه السّلام بود چه كردى ؟ گفتم : گويا مقصود شما آن انگشترى است كه خداى تعالى آن را از ناحيهء طيّب آل محمّد ، حسن بن علىّ عليهما السّلام به من ارزانى فرمود ؟
گفت : آرى مقصودم جز آن نبود ، آنگاه انگشترى را بيرون آوردم و چون در آن نگريست گريست و آن را بوسيد ، سپس نقش آن را خواند كه « يا الله يا محمّد يا علىّ » بود ، و بعد از آن گفت : پدرم فداى آن دستى باد كه تو اى انگشترى در آن مىگشتى ؟
و بعد از آن سخنان ديگرى گفتيم تا آنكه فرمود : اى ابا اسحاق ! مقصد مهمّ تو پس از حجّ چه بود ؟ گفتم : سوگند به پدرتان كه مقصدى ندارم جز آنكه از مكنون آن از شما استعلام خواهم كرد . فرمود : از هر چه مىخواهى بپرس كه من ان شاء الله برايت شرح خواهم داد ، گفتم : از اخبار خاندان ابو محمّد امام

179

نام کتاب : كمال الدين وتمام النعمة ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق    جلد : 2  صفحه : 179
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست