نام کتاب : كمال الدين وتمام النعمة ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 75
حسن بن عبد الله صيرفى از قول پدرش مىگويد : حضرت موسى بن جعفر در حالى كه در حبس سندى بن شاهك بود ، وفات كرد و او را بر تابوتى حمل كردند و مىگفتند اين امام رافضيان است ، او را بشناسيد ، و چون او را به محلّ سربازخانه آوردند چهار تن را بر پا داشتند و آنها ندا مىكردند هر كس مىخواهد به خبيث فرزند خبيث موسى بن جعفر بنگرد ، بيرون بيايد ، و سليمان ابن أبى جعفر از كاخش به كنار شط آمد و جنجال و غوغا را شنيد و از فرزندان و غلامانش پرسيد اين جار و جنجال چيست ؟ گفتند سندى بن شاهك بر نعش موسى بن جعفر فرياد مىكند . گفت عن قريب اين عمل را در جانب غربى شط هم انجام خواهند داد ، پس چون او را از پل عبور دادند ، با غلامانتان بر سر آنها بريزيد و جنازه را از دستشان بگيريد و اگر مانع شما شدند آنها را بزنيد و علامتهاى سياهشان را پاره كنيد . گفت وقتى از پل عبور كردند بر سر ايشان ريختند و جنازه را از دستشان گرفتند و ايشان را زدند و علامتهاى سياهشان را پاره كردند و جنازه را بر سر چهار راه قرار دادند و مناديان گماشتند كه مىگفتند هر كس مىخواهد به طيّب فرزند طيّب : موسى بن جعفر بنگرد ، بيرون
75
نام کتاب : كمال الدين وتمام النعمة ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 75