نام کتاب : كمال الدين وتمام النعمة ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 64
< شعر > گر غيبت او درگذرد از صد قرن مىآيد و من چشم اميدم بر توست < / شعر > و باز سيّد - رحمة الله عليه - در بارهء او گويد : < شعر > ألا اى نسيمى كه رضوى روى رسانى به كوى حبيبم سلام و گويى فدايت شوم اى وصىّ ! فزون شد به رضوى درنگ و مقام گذر كن به جمعى كه ناميدهاند تو را جانشين رسول و امام كه فرزند خوله به غيب اندر است زمينى نپوشانده از وى عظام < / شعر > پس پيوسته سيّد حميرى در امر غيبت گمراه بود و اعتقاد او آن بود كه محمّد ابن حنفيّه غيبت كرده است تا آنكه به لقاء امام صادق عليه السّلام نائل آمد و علامتهاى امامت را در او ديد و نشانههاى وصايت را در او مشاهده كرد و از ايشان از امر غيبت پرسش كرد . امام صادق عليه السّلام فرمود : آن حقّ است و ليكن غيبت در دوازدهمين ائمّه عليهم السّلام واقع مىشود ، و سيّد را از مرگ محمّد بن حنفيّه آگاه فرمود
64
نام کتاب : كمال الدين وتمام النعمة ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 64