نام کتاب : كمال الدين وتمام النعمة ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 521
* ( تَطْهِيراً » [1] و من و فاطمه و دو فرزندم حسن و حسين را گرد آورد و كسايى بر روى ما افكند و فرمود : بار الها ! اينان اهل بيت و گوشت تن من هستند ، آنچه كه ايشان را بدرد آورد مرا به درد مىآورد و آنچه كه ايشان را مجروح سازد مرا مجروح ساخته است ، پس پليدى را از ايشان بردار و آنان را پاكيزه ساز . امّ سلمه گفت : يا رسول الله ! آيا من نيز از ايشان هستم ؟ فرمود : تو بر خيرى ، امّا اين آيه در شأن من و برادرم عليّ و دخترم فاطمه و دو فرزندم حسن و حسين و نه تن از فرزندان فرزندم حسين نازل شده است و هيچ كس غير ما در آن مشاركت ندارد . همه گفتند : گواهى مىدهيم كهام سلمه به ما نيز چنين گفت و از رسول - خدا عليه السّلام هم پرسش كرديم و او نيز حديث امّ سلمه را براى ما باز گفت . سپس عليّ عليه السّلام فرمود : شما را به خدا سوگند مىدهم آيا مىدانيد كه وقتى اين آيه نازل شد : « يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا الله وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ » [2] سلمان پرسيد : اى رسول خدا ! آيا اين آيه عام است و يا خاصّ ؟ فرمود : امّا مأموران كه در اين آيه به آنها فرمان داده شده است عامّهء مؤمنان هستند ، امّا صادقان آن در خصوص برادرم عليّ و اوصياى پس از او تا روز قيامت است » گفتند : به خدا