نام کتاب : كمال الدين وتمام النعمة ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 404
كه قربانى كنند و هابيل دامدار بود و قابيل كشاورز ، هابيل قوچى به قربانگاه آورد و قابيل كشت ناخالص ، قوچ هابيل از بهترين گوسفندانش بود امّا كشت قابيل پاكيزه نبود ، پس قربانى هابيل پذيرفته شد امّا قربانى قابيل مورد قبول واقع نگرديد ، و اين همان قول خداى تعالى است كه فرمود : « داستان دو فرزند آدم را به حقّ برايشان بر خوان ، آنگاه كه قربانى پيش فرستادند و از يكى از آن دو پذيرفته شد امّا از آن ديگر مورد قبول واقع نگرديد » . [1] و نشانهء قبولى قربانى آن بود كه آتش آن را بسوزاند ، پس قصد آتش كرد و براى آن خانهاى ساخت و او اوّلين كسى بود كه آتشكده را بنيان نهاد و گفت من اين آتش را خواهم پرستيد تا قربانيم پذيرفته شود ، سپس ابليس دشمن خداوند به قابيل گفت : قربانى هابيل پذيرفته شد امّا قربانى تو را قبول نكردند و اگر او را زنده گذارى فرزندانى براى او خواهد بود كه به فرزندان تو افتخار كنند و بدنبال آن قابيل هابيل را كشت و چون به نزد آدم عليه السّلام برگشت به او گفت : اى قابيل ! هابيل كجاست ؟ او گفت : نمىدانم و تو مرا به نگهدارى او نفرستاده بودى ! آدم رفت و كشتهء او را يافت ، و گفت : اى زمين بر تو لعنت باد كه خون هابيل را پذيرفتى و آدم بر هابيل