نام کتاب : كمال الدين وتمام النعمة ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 353
بيشتر اوقات مىگفت : اى قريشيان ! هيچ يك از شما به واسطهء عطاى فراوان شاه بر من رشك نورزد ، گر چه آن عطا بسيار باشد ، زيرا آن عطايا تمام شده و از بين خواهد رفت ، و ليكن بر من كه غبطه مىخورند به چيزى است كه ذكر و فخر و شرفش براى من و اعقاب من باقى مىماند و چون مىگفتند ، آن كى خواهد بود ؟ مىگفت : به زودى خبر آنچه را كه مىگويم - و لو بعد از اين - خواهيد دانست . و اميّة بن عبد شمس در بارهء سفرشان به نزد ابن ذى يزن اين اشعار را سروده است : < شعر > خورشيد دليل راه ما بود ما جانب دوست با سواران از درّه و دشت درگذشتيم تا راه بريم سوى جانان امّيد به دل شه يمن بود نور شه ذى يزن فروزان برقى ز عطاى وى درخشيد اميد كرم ز وى فراوان وقتى كه در آمدم به صنعا خورشيد جمال شه نمايان شاهى كه دهد عطاى بسيار با خلق نكو و روى شادان < / شعر >
353
نام کتاب : كمال الدين وتمام النعمة ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 353