نام کتاب : كمال الدين وتمام النعمة ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 348
خويلد بن عبد العزّى و وهب بن عبد مناف و بعضى ديگر از بزرگان قريش بودند و در صنعا بر وى وارد شدند و از وى كه در بالاى قصرش آرميده بود اجازه خواستند و اين قصر را كه غمدان مىگفتند همان قصرى است كه اميّة بن أبى - صلت در بارهء آن گفته است : بر تو گوارا باد ! تاجى مرتفع بر سر كردهاى ، و در بالاى غمدان سرايى بنا كردهاى كه آنجا فرودگاه توست . حاجب به نزد سيف رفت و او را از مكانت ايشان باخبر كرد . و او اجازه داد و چون آنها وارد شدند ، عبد المطَّلب نزديك رفت و اجازهء سخن خواست ، سيف گفت : اگر تو از كسانى هستى كه در برابر پادشاهان سخن مىگويند ما به تو اجازه داديم ، گويد عبد المطَّلب گفت : پادشاها ! خداوند تو را جايگاهى رفيع و استوار و منيع و شامخ و بزرگ ارزانى فرموده است و تو را از خاندانى قرار داده كه اصلش پاك و ريشهاش شيرين و بنيانش پايدار و شاخهاش مرتفع است در گرامىترين موطن و پاكيزهترين موضع و نيكوترين معدن جاى دارى و از نفرين بركنارى ، پادشاه عرب و بهار آنانى كه وفور نعمتشان به اوست . پادشاها ! تو سرور عربى كه از تو فرمان مىبرند و ستون محكم آنانى كه بدان تكيه زدهاند و
348
نام کتاب : كمال الدين وتمام النعمة ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 348