نام کتاب : كمال الدين وتمام النعمة ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 304
كنم ، موسى بدو گفت : از كجا روحم را مىگيرى ؟ گفت : از دهانت ، موسى عليه السّلام گفت : چگونه چنين مىكنى در حالى كه با اين دهان با خدايم جلّ جلاله تكلَّم كردهام ، گفت : از دستت ، گفت : چگونه چنين مىكنى در حالى كه با آن تورات را برگرفتهام ، گفت : از پايت ، گفت : چگونه چنين مىكنى در حالى كه با آنها بر طور سينا گام نهادهام ، گفت : از چشمانت ، گفت : چگونه چنين مىكنى در حالى كه هميشه به رحمت حقّ چشم دوختهام ، گفت : از گوشت ، گفت : چگونه چنين مىكنى در حالى كه با آنها كلام پروردگارم جلّ جلاله را شنيدهام . خداى تعالى به ملك الموت وحى فرمود : جانش را مگير تا آنكه او باشد كه آن را درخواست نمايد و ملك الموت بيرون آمد و موسى عليه السّلام تا آنجا كه خداوند اراده فرمود زنده بود و يوشع بن نون را خواست و بدو وصيّت كرد كه امرش را مكتوم بدارد و پس از خود به جانشينش وصيّت نمايد و از ميان قوم خود غايب شد و در دوران غيبتش مردى را ديد كه به حفر گورى مشغول بود و بدو گفت : آيا مىخواهى در اين كار كمكت كنم ؟ آن مرد گفت : آرى ، و او را كمك كرد تا گور را كند و لحد را پرداخت ، سپس موسى عليه السّلام در آن خوابيد تا بنگرد چگونه است ، پس خداى تعالى پردهها را كنار زد و او جايگاه خود را در بهشت ديد و
304
نام کتاب : كمال الدين وتمام النعمة ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 304