نام کتاب : كمال الدين وتمام النعمة ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 284
تعالى است كه « إِنِّي لأَجِدُ رِيحَ يُوسُفَ لَوْ لا أَنْ تُفَنِّدُونِ » [3] و آن اين پيراهن بود كه از بهشت آمده بود . راوى گويد : گفتم فداى شما آن پيراهن به كه رسيد ؟ فرمود : به اهلش و سپس فرمود : هر پيامبرى كه علمى يا چيز ديگرى را به ارث برد همه به محمّد صلَّى الله عليه و آله و سلَّم و يا آل محمّد عليهم السّلام رسيد . و روايت شده است كه چون قائم عليه السّلام ظهور كند پيراهن يوسف در بر اوست و عصاى موسى و خاتم سليمان عليهم السّلام همراه اوست . دليل آنكه يعقوب عليه السّلام مىدانست كه يوسف عليه السّلام زنده است و براى ابتلاء و آزمايش از او غائب شده است اين است كه وقتى فرزندانش گريان به نزد او آمدند به ايشان گفت : اى فرزندانم ! چرا گريه مىكنيد و وا ويلا براه انداختهايد و چرا عزيزم يوسف را در ميان شما نمىبينم ؟ گفتند : اى پدر ! ما رفتيم مسابقه بدهيم و يوسف را بر سر كالاى خود گذاشتيم و گرگ او را خورد و تو حرف ما را باور نمىكنى گر چه راستگو باشيم و اين پيراهن اوست كه برايت آوردهايم . گفت : آن را به من دهيد و بدو دادند و آن را بر صورت خود نهاد و بيهوش بر زمين افتاد ، وقتى به هوش آمد به آنها گفت : اى پسران من ! آيا شما نمىپنداريد كه عزيزم يوسف را گرگ دريده است ؟ گفتند : چرا ، گفت : پس چرا بوى گوشت او به
[3] يوسف : 95 و التفنيد : النسبة الى الفند و هو نقصان عقل يحدث من الهرم .
284
نام کتاب : كمال الدين وتمام النعمة ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 284