نام کتاب : كمال الدين وتمام النعمة ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 272
ريش و لاغر ميان و سبك گونه و در ميان مردان متوسّط القامه بود و چون نزد قومش برگشت او را از صورتش نشناختند ، به سوى قومش برگشت در حالى كه مردم سه دسته بودند : منكرانى كه هرگز برنگشتند ؛ كسانى كه اهل شكّ و ترديد بودند ؛ و ديگرانى كه اهل ايمان و يقين بودند و صالح عليه السّلام هنگامى كه برگشت ابتدا به دعوت اهل شكّ و ترديد پرداخت و به آنها گفت : من « صالح » هستم ، امّا او را تكذيب كردند و دشنام دادند و راندند و گفتند : خدا از تو بيزار باد ، صالح به شكل تو نبود ، فرمود : آنگاه كه به نزد منكران آمد ، آنان نيز سخن او را نشنيدند و به سختى از وى دورى كردند ، سپس به نزد دستهء سوم رفت كه اهل ايمان و يقين بودند و به آنها گفت : من « صالح » هستم ، گفتند : براى ما خبرى بازگوى تا شكّ ما مرتفع شود و ما شكَّى نداريم كه خداى تعالى خالقى است كه هر كسى را كه بخواهد به هر شكلى در مىآورد و به ما خبر دادهاند و نيز در ميان خود نشانههاى قائم را آنگاه كه بيايد بررسى كردهايم و صحّت آن به وسيلهء يك خبر آسمانى محقّق مىشود . صالح گفت : من صالحى هستم كه ناقه را براى شما آوردم . گفتند : راست گفتى ، آن همانست كه ما بررسى كردهايم ، آن شتر چه نشانههايى داشت ؟ و صالح گفت : يك روز او آب را مىنوشيد و يك روز شما ، گفتند : به خدا و آنچه آوردهاى ايمان آورديم و در چنين حالى است كه خداى تعالى فرموده
272
نام کتاب : كمال الدين وتمام النعمة ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 272