رساند ، قبل از آن قادر نبودم مستقلا روى پا خود بايستم و از خود مايوس شده بودم ، وى شربت را كه به من داد و من آن را نوشيدم بوئى به آن خوشى تا بحال استشمام نكرده و مزه اى تا بحال به آن پاكيزگى نچشيده و طعمى به آن مطبوعى تاكنون حس ننموده و بگواراتر از آن هرگز برنخورده بودم ، و هنگامى كه آن را نوشيدم ، غلام به من گفت : حضرت به من امر فرمودهاند به تو بگويم : وقتى نوشيدى نزد من بيا . من به وخامت حال و شدّت درد خود واقف بودم ، لذا حديث نفس نموده و به خود گفتم . حتما خدمتش مشرّف خواهم شد اگر چه جانم را از دست بدهم ، پس به سوى شما روى آوردم ولى گويا از بند رها گشتم ، پس حمد و سپاس خدائى را كه شما را رحمت براى شيعيانتان و رحمت براى من نيز قرار داده است . حضرت فرمودند : اى محمّد ، شربتى كه نوشيدى در آن تربت قبر حسين عليه السّلام بود و آن بهترين داروئى است كه به منظور استشفاء مصرف مىكنند و با آن هيچ دوائى را برابر و مساوى ندان ، ما به اطفال و زنان خود آن را مىخورانيم و در آن هر خير و خوبى را ديدهايم . خدمتش عرضه داشتم : فدايت شوم از آن برداشته و استشفاء به آن بجوئيم ؟ حضرت فرمودند : بسا شخصى آن را اخذ كرده و با خود از حائر بيرون مىبرد و بر ديگران اظهار نموده و مخفى نمىكند پس مرور به جنّى مىكند كه در او مرض و بيمارى بوده يا به حيوان و موجودى كه داراى آفت است مىگذرد پس آن را مىبويند و بركتش زائل گشته و بدين ترتيب بركت آن براى غير مصرف مىشود امّا تربتى را كه ما با آن دردها را معالجه مىكنيم اين طور نيست ، و اگر ديگران نيز رعايت كنند و آنچه را كه برايت گفتم منظور داشته و تربت مأخوذ را از مراى و منظر ديگران بر حذر