نام کتاب : عيون أخبار الرضا ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 2 صفحه : 9
7 - و به همين اسناد از آن حضرت عليه السّلام روايت شده كه رسول خدا صلَّى الله عليه و آله فرمودند : آن شب كه مرا به آسمان ( معراج ) بردند جبرئيل دست مرا گرفت و بر يكى از فرشهاى بهشتى نشانيد و يك دانه « به » به من داد ، و من آن را در دست ميگردانيدم كه ناگاه حوريّه اى از آن خارج شد ، چندان زيبا بود كه بهتر از او نديده بودم گفت : السّلام عليك يا محمّد ! پرسيدم تو كيستى ؟ گفت : من راضيّهء مرضيّهام كه خداوند جبّار سه بخش وجود مرا از سه چيز آفريد ، بخش زيرين از مشك و وسط از كافور ، و اعلاى من عبير ، و با آب حيات مرا خمير كرد و خداوند جبّار مرا گفت مىباش ! پس من وجود يافتم ، مرا براى برادرت و پسر عمّت علي بن أبي طالب آفريد . شرح : « اين خبر در سندش يكى دو تن عامّى است و در خبرى كه در باب 28 ، ابراهيم بن ابى محمود از حضرت رضا عليه السّلام نقل كرده اين بود كه در اخبار مناقبى كه عامّه براى ما نقل مىكنند بينديشيد كه گاهى از روى غرض سو آنها را جعل كردهاند . و اين خبر را اگر با صورت برزخى يا ملكوتى مخلوقات تعبير نمائيم ممكن است و الَّا امير المؤمنين عليه السّلام چندان عشقى به حوريّه نداشت و جز تقرّب به خدا هيچ چيز او را خرسند نمىساخت و علاقه اى به غير خدا از خود نشان نمىداد » .
9
نام کتاب : عيون أخبار الرضا ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 2 صفحه : 9