نام کتاب : عيون أخبار الرضا ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 2 صفحه : 650
و چون دعبل به اين بيت رسيد كه : < شعر > إذا وتروا مدّوا إلى واتريهم أكفّا عن الاوتار منقبضات < / شعر > [1] امام عليه السّلام كف دو دستش را ميچرخانيد و زير و رو ميكرد و ميفرمود : آرى اين چنين است ، دستها بسته است ، و چون باين بيت رسيد : < شعر > لقد خفت في الدّنيا و ايام سعيها و إنّى لأرجو الا من بعد وفاتى < / شعر > [2] فرمود : خداوند تو را از فزع اكبر كه قيامت است از عذاب در امان دارد ، و چون به اين بيت از قصيده رسيد : < شعر > و قبر ببغداد لنفس زكيّة تضمّنها الرّحمن في الغرفات < / شعر > [3] امام عليه السّلام گفت : آيا در اينجا دو بيت بقصيده ات بيفزايم تا كامل
[1] . هر گاه هدف حربهء تير جنايت و بلا و ظلم دشمن واقع ميشوند ، دستهاى تهى از حربه و بسته را بسوى دشمن ميگشايند . [2] . من چون داراى محبّت شما خاندانم همهء عمر در ترس و وحشت زندگى كردم ، امّا اميد من همه اين است كه پس از وفاتم ديگر از عذاب در امان باشم . [3] . و قبرى در بغداد از ان نفس زكيّه اى است كه خداوند در يكى از غرفات بهشت او را مأوا داده است ( مراد حضرت موسى بن جعفر عليهما السّلام ميباشد ) .
650
نام کتاب : عيون أخبار الرضا ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 2 صفحه : 650